یک قدم جلوتر

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یده

یک قدم جلوتر

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یده

یک قدم جلوتر

یکى از شما دوستان گفتید که نسل کنونى کشور و ملت ما، از نسل اولِ انقلاب کمتر نیستند، این حرف من است؛ بنده هم همین عقیده را دارم و بارها هم گفته‌ام و به این معتقدم. شما جوانهاى نسل امروز، در بخشهاى مختلف نشان دادید که یک قدم جلوتر رفته‌اید؛ یعنى نسل جوان ما یک قدم به جلو حرکت کرده است؛ منتها کوره‌ى جنگ تحمیلى و دفاع مقدس و آن حال و هواى عجیب، یک تأثیرات طبیعى‌اى دارد. اگر آن وضعیت، امروز هم پیش میآمد، آن وقت معلوم میشد که جوانهاى ما چقدر در زمینه‌هاى معنوى پیش رفته‌اند. و ما امروز داریم این را مشاهده میکنیم؛ هم در دانشگاهها و هم در بیرون دانشگاه‌ها. بنابراین علم را باید با دین و اخلاق توأم کرد.
امام خامنه ای

کلمات کلیدی

ssd

۱۱
تیر

::: بل الرفیق الاعلی :::

ماه رمضان فرا رسیده است.بعضی با فرا رسیدن این ماه چنان که باید آن را جدی نمی گیرند وآن را مانعی بر سر فعالیت های روز مره وباعث ضعف قوای بدنی می دانند.چنان چه تبلیغات های خارجی و داخلی به این موضوع دامن می زنند.

همه ی انسان ها عاشق اند،یک نوع احساس غربت نسبت به معشوق در ذات هر انسانی وجود دارد.هر کسی به شکل های مختلف  به دنبال پاسخگویی به این نیاز است.

ممکن است کسی راه رسیدن به خدا را با غفلت و توهم  در پیش گیرد.غفلت وتوهم یک بیماری بدون درداند.چنان چه یک بیماری همراه با درد باشدانسان در صدد رفع آن بیماری بر می آید اما اگر آن بیماری درد نداشت،ممکن است آن بیماری انسان را به کام مرگ نیز بنشاند.تمام بیماری های قلبی وروحی وخصوصا غفلت زدگی همه از بیماری های بدون درد اند.در غفلت این گونه نیست که که نفس بدون مقدمه انسان را به گناه بکشاند بلکه از حق به عنوان مقدمه استفاده کرده وعمل خویش را اعمال می کند،مانند کسی که راه رسیدن به خدا را کشت وکشتار می داند.

عدم شوق وشادی نسبت به دینداری نه آن است که دینداری چیز زائدی برای انسان باشد وانسان در طلب آن نباشد،بلکه آن از نتایج غفلت وتوهماست.توهمی که زیبا را زشت وزشت را زیبا نشان می دهد،حق را باطل وباطل را حق جلوه می دهد ودر یک کلمه دروغ راست نماست.

حال به رابطه ی غفلت وتوهم باروزه می پردازیم.

یکی از عواملی که باعث غفلت انسان می شودشکم پر است و در سطح کلان،دنیا پرستی است.

اگر روح نیاز به شادی ونشاط وآرامش دارد،بهترین راه برای رسیدن به این نیاز توجه به حقیقت اولیه خود است،که برای رسیدن به آن انسان مجبور است از توجهش به این دنیا و خصوصا بدنش بکاهد تا در اثر این کاهش توجه به بدن،توجهش به عالم غیب وملکوت رو بیاورد.

.:.نکته .:.

در این نوشته ها  ورویاتی که ذکر می شود منظور از گرسنگی و بی توجهی به بدن، آن نیست که بگویید خب پس دیگر غذا هم نباید بخوریم،خیر بلکه باید به اندازه ای که شریعت از آن یاد کرده است به بدنمان توجه کنیم چرا که روح انسان نسبت به جسمش حق ودِینی به گردن دارد،حتی در هنگامی که روح می خواهد از تن جدا شود«مرگ»با آن که دیگر به آن احتیاجی ندارد ولی یک نحو تعلق به بدن در روح وجود دارد،که گذاشتن لحد وقوانینی که برای چگونگی قرار دادن جسد در قبر وجود دارد همه به توجه روح به بدن بر می گردد.

نکاتی در مورد روزه و ماه مبارک رمضان:

الف) لازم به ذکر است که باید در این ماه از خدا انتظار زیادی داشت،اگر انسان زیرک باشد،برای تامین دنیا وآخرتش ،از خدا ، خدا را می خواهد.

ب) گرسنگی یک پذیرایی مقّدس:

به این داستان توجه کنید:

در زمان یکی از پیامبران گذشته، در یک شب سه نفر از مومنین درمسافرتی در محلی گیر کردند وراه به جایی نبردند.نه محلی برای استراحت ونه قوت وغذایی.بالاخره یکی از آن ها گفت:من این جا یک آشنای دوری دارم،می روم شاید بتوانم امشب سربار او بشوم.دیگری فکر کرد ویادش آمد یک همکاری اینجا دارد،گفت:می روم شاید بشود امشب را مهمان او باشم.سومی هر چه فکر کرد چیزی به ذهنش خطور نکرد وگفت:ما هم می رویم مسجد ومیهمان خدا می شویم.

فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند،آن دو نفر از خوبی های طعامی که در شب خوردندواز نوع پذیرایی ها صحبت کردند،ولی سومی گفت:حقیقتش ما میهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم.

به پیامبرآن زمان ندا رسید برو وبهاین مومن بگو،حقیقتا ما میزبانی تو را پذیرفتیم،وپذیرفتیم که تو میهمان ما باشی،ولی هر چه گشتیم خورشت وطعامی بهتر از گرسنگی نبود که باآن از تو پذیرایی کنیم،یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدس است،زیرا همان طور که گفته شد از توجه به بدن کاسته وتوجه به غیب بیشتر می شود.

پ)اولین چیزی که انسان با روزه از دست آن راحت می شود،رهایی نسبت به همه نوع شهوت است.

ت)آزادی از وهم:

قدیمی ها قصه ی عبرت آموزی دارند،می گویند:

بین یک مار ویک زنبور مکالمه ای صورت گرفت،زنبور ادعا کرد زهر من کشنده تر است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند وچون مردن را به خودشان القا نمی کنند،زهر من تاثیر واقعی اش را نمی کندو این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد ونه زهر تو.بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامه ای ترتیب دهند.قرار بر این شد هر دو بروند در باغی کمین کنندتا وقتی که باغبان آمد وانگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند.روز اول مار انگشت باغبان را نیش زد و زنبور بیرون پرید وروز دوم کار را بر عکس کردند،همین کار را کردند.در روز اول با غبان یک مرتبه حس کرد چیزی دستش را گزید،دستش را بیرون آورد دید زنبوری پر زد ورفت،کمی مقاومت کرده ودستش را مکید ورفت دنبال کارش.

روز بعد زنبور نیش زد ومار خودش را از سوراخ نشان داد،باغبان فریاد زد،وای مار دستم را گزید،وبیهوش شد.

با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم،بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند نه این که گرسنگی آزارشان دهد،بلکه سیری آزارشان می دهد،ولی متوجه نیستند.ماه رمضان فرصت خوبی است تابه انسان ثابت شود چه قدر با گرسنگی می توان روح را متعالی کرد.

نفس انسان موجودی مجرد ومتعالی استولذا قدرت بی کرانی دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد.نمونه آن قدرت فراوان حضرت علی علیه السلام است.همه مردم هم عصر آن حضرتمتعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارد؟پس روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که میتوانید به غیب قدرتمند خود وصل شوید.

امید واریم که این سرور وشادی از خود وارستن،به آن انتهای وارستگی برسد و در این ماه به موفقیت کامل دست یابد.

"منبع"

روزه،دریچه ای به عالم معنا

اثر:اصغر طاهر زاده

 

 

 

 

 

  • مصطفی شمس
۱۱
تیر

پدر و مادر عزیزم که آرزو داشتند عروسی مرا ببینند،فکر نکنند که آرزویشان بر باد رفته است،زیرا که در جبهه،صدای غرّش گلوله ها و خمپاره ها عقد مرا خواهند خواند ومن با خون گرم,خودم را آرایش خواهم داد ودر غلغله ی شادی مسلسل ها وبارش نقل سربی گلوله ها عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید و درمیان همهمه تشییع کنندگان به حجله ابدیت خواهم رفت.

پدر ومادر عزیز،عروس من شهادت و نام فرزندم آزادی می باشد،

فرزندم را به شما می سپارم.

«شهید بهنام امین پور»

  • مصطفی شمس
۰۱
تیر

بسم الله.

گراهام بل هنگامی که تلفون را،گوتنبرگ هنگامی که دستگاه چاپ را و پدر ژپتو هنگامی که پینوکیو را با دستان خود آفریدند،غیر از آنکه آنها را با تمام وجود دوست داشتند،طبیبان وتعمیر کنندگان آنها نیز بودند.

نه تلفون روح داشت و نه دستگاه چاپ اشرف مخلوقات بود.پینوکیو هم که اصلاً جز افسانه ای بیش نبود،اما سازندگانشان به خوبی برایشان برنامه داشته و هیچ کس منکر آن نمی شود.

در عصر اینترنت و تکنولوژی،یعنی عصری که دوران زندگی مان را در آن سپری می کنیم،تفکرها ،تحلیل ها ،نقل قول ها  ونظریاتی هستندکه می گویند وقتی خدا آدم را خلق کرد او را رها کرده و برایش برنامه ای نداشت.گذاشت تا هر طور که می خواهد بخورد و ازدواج کند وزندگی کند،اما اینکه چگونه زندگی کند دیگر مهم نیست.

آنها عظمت خدا و جایگاه مخلوق او انسان را درک نکرده اند.دانشمنان ومتفکرانی ، به امید نجات بشر از ظلم ها و بی عدالتی ها قلم بر دست گرفته و هر آنچه بر ذهنشان می رسید را بدون آنکه مطالبه ای از دین بکنند،به عنوان قانون و تبصره وماده در اختیار آدمیان قرار دادند تا بتوانند برنامه ای برای زندگی انسان در همه ی ابعاد تشکیل دهند.

آدمیانی که تشنه ی عدالت بودند و به هر قیمتی که شده آغوش خویش را بر راه هایی که نام ظلم ستیزی را بر پیشانی خود داشتند باز می گرداندند.

اما چه ظلم ستیزی .اندیشه ای که انسان را از ظلمی رها وبه آغوش ظلم دیگری بیاندازد نمی تواند ادعای ظلم ستیزی  بکند ،اگر چه کسانی این ادعا را می کنند.

خداوند هنگامی  انسان را خلق می کند از شدت علاقه اش به او ،آن را از خودش می داند ومقام روح را همسطح مقام خویش قرارمی دهد.

انسانی که توانست نقطه ی ضعف عبادت های شش هزار ساله ی یک فرشته را به خوبی به ظهور برساند.

انسانی که تنها فرقش با خدا در مخلوق بودن اوست.

اما در هبوطی که برای انسان اتفاق افتاد بر همه ی آن عظمت وشکوهِ روح حجابی بنشست که گویی انسان جز مشتی از خاک چیز دیگری نیست.حجاب هایی همچون ظلم وبی عدالتی.

کار انسان از این نقطه شروع میشود که باید به آن عظمت و تازگی ونشاط روح خویش باز گردد،تمام هدف انسان در همین است(انا لله وانا الیه راجعون).

حال اگر غایت انسان بازگشت به خویش است و تنها راهش مبارزه با آن حجاب ها از طریق پیروی از دین و شریعت است چگونه باید عمل کند؟

فرمول هایی که متفکران غربی برای حل مسائلی همچون نابودی خودخواهی ها وخودکامگی ها و نابرابری هاو رسیدن انسان به شکوه وعظمت در پیش گرفتند،بیش تر بر آن حجاب ها می افزاید وانسان را بیش تر از خود دور می کند,چرا که او شریعت الهی را به  طورکلی نادیده گرفته است.آن فرمول ها اگر چه اغلب از سر دلسوزی و دغدغه ها وامید به نجات بشر بوده است،اما مطابق با انسانیت نبوده است.چرا که همان طور که گفته شد هدف خلقت انسان بازگشت به خویش است و حال آنکه در این دنیا اسیر حجاب ها شده است باید خداوند راه های رسیدن به آن خود اولیه را پیش روی انسان بگذارد،پس انسان راهی ندارد جز پیروی از دین و شریعت الهی که هیچ دستخوش تغییر بشر نشده باشد.

اما چرا راه حل های متفکران غربی مطابق با انسانیت نیست؟زیرا پایه واساس تفکر غربی انسان گرایی و دین گریزی است.اما انسانی که به دور از شریعت باشد معنایی ندارد و اگر هدف او رسیدن به خود است چگونه بی دین باشد؟

ماموریت دین الهی رساندن انسان به حقیقت اولیه خودش، از طریق برنامه هایی است که در همه ی زمینه ها من جمله اقتصاد و سیاست و اجتماعیات،برای انسان ، در زندگی ریخته است.

در این صورت انسان چاره ای ندارد جز آن که پیرو دین باشد،مگر آنکه بخواهد خود را به غفلت بزند. کاری که غرب سال هاست برای فرار از خود انجام می دهد.

انواع شبکه ها،فیلم ها ،سریال ها وبرنامه ها همه وهمه برای آن است که بشر نفهمد چه چیزی به روزگارش آمده است.او سال هاست که در فیلم ها وسریال ها غرق شده است ،اما قدمی برای خودش بر نداشته است.

 

 

 

 

  • مصطفی شمس
۱۸
خرداد
ای دل چرا در این جهان بی خبری/روزان و شبان در طلب سیم وزری/سرمایه ی تو دراین جهان یک کفن است/آن هم که گمان نیست بری یا نبری.
  • مصطفی شمس
۰۸
خرداد

بررسی بیانات امام خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى‌1393/03/04 هو الهادی فاغتنموالفرصة... همه‌ى حوادث عالم، همین‌جور سریع میگذرد؛ عمر انسان هم همین‌جور است. این تمثیل قرآنى خیلى تکان‌دهنده است: سبزه‌اى که در اوّل بهار از زمین میرویَد یا از شاخ خشک درخت میشکفد، سبزه‌ى زیبایى است؛ انسان از نگاه کردن به برگ سبز و به سبزه‌ى بهارى لذّت میبرد؛ نوپا و تازه است و رو به رشد دارد؛ چیزى نمیگذرد که تابستان فرا میرسد و این سبزه، آنچه را از استعداد در آن گذاشته شده است، نمایان میکند - چه میوه در درخت، چه محصول در زراعت - باز چیز زیادى نمیگذرد که پاییز فرا میرسد؛ وقتى پاییز فرا رسید، همان سبزه‌ى زیباى پرطراوت تبدیل میشود به برگ خشکى و خاشاکى؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِّیح؛همان چهره‌ى زیبا و جذّاب و طراوت‌بخش، تبدیل میشود به خاشاکى که بادها آن را از این‌طرف به آن‌طرف میبرند. ما هم همین‌جور هستیم؛ این نمایش عینى عمر ما است: از یک جا شروع میشود، کودکى است و جوانى است و طراوت است و شادابى است و نشاط است و حوصله است و آرزوهاى بزرگ است؛ بعد میرسیم به میان‌سالى، آنچه از استعدادهایى که در ما وجود داشته است، به قدر همّتمان، به قدر تلاشمان، بُروز پیدا میکند؛ بعد سرازیر میشویم به سمت کهن‌سالى. و گفت: دیر بماندم در این سراى کهن من‌ تا کهنم کرد صحبت دى و بهمن کهنه میشویم، فرسوده میشویم؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِّیح؛ میشویم مثل همان خاشاک. این عمر است، طبیعت زندگى همین است؛ این را باید فهمید. تا انسان جوان است، این را نمیفهمد، در سنین ما، انسان این را بیشتر حس میکند، بیشتر درک میکند. طول این زندگى جلوى چشم ما است: سبزه و طراوت و شادابى و آمادگى، و بعد بتدریج پختگى، و بعد بتدریج فرسودگى؛ این را انسان جلوى چشمش مشاهده میکند. با این نگاه باید کار کرد. بعد هم در مقابل محاسبه‌ى الهى که «ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلّا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید»، هر کلمه‌اى که از ما صادر میشود، ثبت میشود، ضبط میشود؛ هر حرکت ما، هر اقدام ما، بلکه هر اندیشه‌ى ما و فکر ما. باید با این توجّه کار کنیم جایگاه ریاست و مدیریّت،امانت الهی در جایگاه ریاست و مدیریّت، و این حقیر در جاى خودم، مسئولین دولتى [هم] همین‌جور؛ با این روش باید نگاه کرد. امانتى است، این امانت را بایستى ادا کنیم؛ اِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمانتِ اِلى‌ اَهلِها. اداى امانت هم به این است که آنچه وظیفه‌ى ما است بشناسیم و در حدّ وسع - بیش از آن هم از ما نخواسته‌اند - و توان، براى آن تلاش کنیم و تا جایى که میتوانیم بدویم. آنچه مهم است، این است که هر جا هستیم - چه شما، چه این حقیر، چه بقیّه‌ى مسئولین - توجّه داشته باشیم که آنچه در اختیار ما است امانت است، اداى این امانت هم واجب قطعى و شرعى است. و خداى متعال از ما سؤال خواهد کرد؛ هم درباره‌ى آنچه کردیم، هم درباره‌ى آنچه نکردیم؛ باید به این توجّه داشته باشیم صدق، حرکت، مبارزه؛ بدون مبارزه نمیتوانید به هدفها دست پیداکنید برادران و خواهران عزیز! نکته‌اى که وجود دارد این است که نظام اسلامى با مبارزه به‌وجود آمد، بدون مبارزه این نظام تحقّق‌پذیر نبود؛ همه‌ى آرزوهاى بزرگ در دنیا همین‌جور است.حفظ نظام و پایدارى نظام هم با مبارزه به‌وجود آمد؛ اگر مبارزه‌ى مردم نبود، اگر مبارزه‌ى امام نبود، اگر مبارزه‌ى مسئولان در میدانهاى مختلف نبود، این نظام باقى نمیماند و از بین میرفت. همچنان‌که مى‌بینید در یک نقاطى از دنیا - که از ما دور هم نیستند - حادثه‌اى پیش مى‌آید، فرصتى پدید مى‌آید، لکن این فرصت را صاحبان فرصت نمیتوانند نگه‌دارند، آن را از دست میدهند؛ ببینید در شمال آفریقا و در بعضى جاهاى دیگر چه خبر است. عیناً این سرنوشت میتوانست براى جمهورى اسلامى پیش بیاید که درى به تخته بخورد و حرکتى به‌وجود بیاید و نظامى اسلامى با شعارهاى رنگین و برّاق به‌وجود بیاید، بعد هم بعد از اندکى بکلّى اوضاع دگرگون بشود و از بین برود. آنچه نگذاشت این اتّفاق بیفتد، مبارزه بود؛ مبارزه‌ى صمیمى و جدّى و خردمندانه؛ این را ما فراموش نکنیم. دشمنان ما نمیخواهند این را اعتراف بکنند که ملّت ایران در راه پیشرفت خود، خردمندانه عمل کرد، امّا واقعیّت قضیّه این است که اگر خردمندانه نبود، نمیشد، نمیماند، پیش نمیرفت، به نتیجه نمیرسید؛ [پس] خردمندانه بود. حرکت ملّت ایران، حرکت صمیمى بود، صادقانه بود؛ فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَّصر؛ این را امیرالمؤمنین فرمود. صدق ملّت ایران در میدانهاى مختلف نشان داده شد. خب حالا میشود نشست یک گوشه‌اى، از این گوشه آن گوشه عیوبى پیدا کرد، اشکالاتى پیدا کرد، اعتراض کرد؛ خب بله، معلوم است، امّا این را تعمیم نباید داد، تعمیم نمیشود داد، آنچه قابل تعمیم است این است: صدق، حرکت، مبارزه. پس نظام با مبارزه به‌وجود آمد، با مبارزه هم باقى ماند. من عرض میکنم کار من و شما ادامه‌ى آن مبارزه است، و بدون مبارزه نمیتوانید به آن هدفها دست پیداکنید؛ علّت هم معلوم است؛ علّت این نیست که نظام جمهورى اسلامى یک نظام جنگ‌طلب است؛ نه، به‌هیچ‌وجه قضیّه این نیست. شما وقتى از یک منطقه‌اى در دریا که در آنجا دزدان دریایى مستقرّند، میخواهید با کشتى عبور کنید، باید مجهّز باشید؛ طبیعت کار این است. باید بتوانید از خودتان دفاع کنید، انگیزه‌ى دفاع داشته باشید؛ اگر انگیزه‌ى دفاع نداشته باشید، سرنوشت شما معلوم است: لخت میشوید، آواره میشوید، کشتى از دستتان میرود، جان شما هم یا نابود خواهد شد یا با ذلّت و اسارت باقى خواهد ماند؛ امروز دزدان غارتگر بشر مجهّزند به دانش! حالا فرق دزدان دریایىِ امروز دنیا - که دزدان دریا و زمین و هوا و همه‌جا هستند - با دزدان دریایى شناخته‌شده‌ى تاریخ و داستانها و افسانه‌ها و وقایع خارجى، این است که اینها مجهّز به علمند. امروز دزدان غارتگر بشر - هم غارت پول، هم غارت منابع، هم غارت حیثیّت و عزّت، هم غارت اخلاق - مجهّزند به دانش؛ این اینها را آبرومند کرده. دانش، هم چهره‌ى اینها را از آن حالت وحشت‌انگیز در چشمها خارج کرده، هم ثروتشان را زیاد کرده؛ فقط فرقشان این است. عاقلانه عمل کردند، خودشان را به علم رساندند، امّا به اخلاق نه؛ لذا براحتى جنایت میکنند. براحتى به آرمانهاى بشرى خیانت میکنند، براحتى جنگ‌افروزى میکنند، براحتى سلاح شیمیایى به کار میبرند، سلاح شیمیایى را به به‌کاربرنده‌ى آن براحتى تسلیم میکنند، باکى هم ندارند؛ در مقام حرف و استدلال هم این را با زرورق - به نامهاى مختلفى - میپوشانند، نمیگذارند کسى بفهمد؛ یعنى جنایت اینها از جنایت دزدان دریایىِ سنّتى و موجود در افسانه‌ها و فیلمها بالاتر است؛ براى خاطر اینکه گناه بزرگ را انجام میدهند و این را کار صواب وانمود میکنند. ما با یک‌چنین دنیایى طرفیم، با یک‌چنین جبهه‌اى طرفیم؛ چاره‌اى نداریم جز اینکه از خودمان دفاع کنیم؛ مبارزه این است. نظام انسانى! نظام نظام انسانى است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ وَ الصُّلحُ خَیر. مبارزه، بایستى مثل یک تفکّر گسترده‌اى بر تمام فعّالیّتهاى ما حاکم باشد، این را باید بدانیم. نظام نظام انسانى است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ وَ الصُّلحُ خَیر. در همه‌ى این صحنه‌ها، چه عرصه‌ى اداره‌ى کشور، چه عرصه‌ى فعّالیّتهاى گوناگون اقتصادى، علمى، فرهنگى و غیره، چه عرصه‌ى سیاست‌گذارى، چه عرصه‌ى تقنین، چه عرصه‌ى مذاکرات خارجى و غیره، باید بدانیم ما در حال مبارزه‌ایم؛ در ادامه‌ى مبارزاتى و راهى که به پیدایش نظام و بقاى نظام منتهى شد، داریم حرکت میکنیم؛ این را باید بدانیم. این بایستى مثل یک تفکّر گسترده‌اى بر تمام فعّالیّتهاى ما حاکم باشد، هر کارى میکنیم، این بایست در ضمن آن ملحوظ باشد. مبارزه و جهاد ، تمام‌نشدنى است کار اساسى مجلس ادامه‌ى مبارزاتى است که به پیروزى انقلاب منتهى شد و مبارزاتى که به بقاى این انقلاب منتهى شد. خب، حالا این مبارزه تا کِى طول خواهد کشید؟ مبارزه و جهاد به‌یک‌معنا تمام‌نشدنى است - چون شیطان همیشه در دنیا هست - به‌یک‌معنا با موقعیّتهاى مختلف، شکل جهاد تغییر پیدا میکند. اگر کشورها و ملّتهایى، بتوانند همّت کنند و جامعه‌ى بشرى را و جامعه‌ى جهانى را از زیر بختک استعمار و استکبار بیرون بکشند، مشکل حل خواهد شد. یعنى عمده‌ى مشکل بشریّت این است. امروز دستگاه‌هاى استکبارى و در رأس آنها آمریکا، مثل بختک افتاده‌اند روى جسم بشریّت و روى فکر بشریّت - مثل جان بشریّت - او را احاطه کرده‌اند، او را میفشرند، او را آشفته میکنند، زندگى‌اش را پریشان میکنند؛ [اگر] بشریّت بتوانند خودشان را از زیر این سایه‌ى سنگین، از زیر این کابوس بیرون بکشند، آن‌وقت نفس راحتى خواهد کشید. البتّه کار آسانى نیست، کار دشوارى است، مبارزات طولانى و بلندمدّت میخواهد. ملّت ایران گامهاى بلندى را در این راه برداشته است. خودِ نفْسِ تشکیل نظام اسلامى، بلندترین گام بود. مدیریّت جهادى این مسئولیّتها اگر به‌طور جدّى، به‌دور از انگیزه‌هاى شخصى، به‌دور از هرچیزى جز انگیزه‌ى خدمت به مصالح کشور انجام بگیرد، بزرگ‌ترین کار جهادى است؛ کار جهادى یعنى این؛ انگیزه‌هاى گوناگون را نباید دخالت داد، اولویّتها را باید نگاه کرد. علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است. علاج مشکلات کشوردر درون وجود من و شما است من بر روى اقتصاد مقاومتی تکیه میکنم. اقتصاد مقاومتى قدم بلندى است که در این زمینه‌ها میتوان برداشت و دستگاه‌هاى دولتى و دستگاه‌هاى مدیریّت کشور - چه در مجلس، چه در دولت، چه بخشهاى گوناگون - وظایفى در این زمینه دارند. علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است. علاج مشکلات کشور را - چه مشکلات اقتصادى، چه مشکلات سیاسى - بیرون از این مرزها نمیشود پیدا کرد. کار بکنند؛ هرکس هر تلاشى بلد است، انجام بدهد؛ ما هم موافقیم، بارها هم گفته‌ایم، از همه‌ى کسانى که در بخشهاى مختلف - خارجى، داخلى - ابتکار دارند و حرکت دارند و تحرّک دارند، ما دفاع میکنیم - دفاع صمیمانه و واقعى، نه دفاع صورى - امّا معتقدیم آن‌چیزى که علاج مشکلات کشور است، در درون کشور است، در درون وجود من و شما است. ما هستیم که میتوانیم اقدام بکنیم؛ بلد باشیم که چه‌کار بکنیم و بفهمیم که راه درست کدام است و با جرأت و دلیرى آن کار را انجام بدهیم؛ آن‌وقت مشکلات کشور بلاشک حل خواهد شد. یک گام بزرگ و بلند، همین اقتصاد مقاومتى است. ستایش کافى نیست؛ تعریف کردن کافى نیست؛ حرکت لازم است. البتّه از روزى که این سیاست های اقتصاد مقاومتی اعلام شده است و ذکر آن مکرّر گفته شده است،مسئولین مختلف - دولتى‌ها، مجلس محترم، دستگاه‌هاى مختلف، مسئولان گوناگون - در مقام حمایت و ستایش از این سیاستهاى اقتصاد مقاومتى برآمده‌اند و مکرّر گفته شده، لکن تجربه‌ى بنده به من میگوید که ستایش کافى نیست؛ تعریف کردن کافى نیست؛ حرکت لازم است. بله، افرادى مى‌آیند، مى‌نشینند، در منبرهاى عمومى یا در جلسات خصوصى از مزایاى این اقتصاد مقاومتى مطالبى را بیان میکنند و غالباً هم درست است، امّا خب باید اقدام کرد، عمل کرد. فرهنگ، یعنى فرهنگ انقلابى، فرهنگ اسلامى یکى مسئله‌ى فرهنگ است؛ هر جا میگوییم فرهنگ، مقصود ما از فرهنگ، یعنى فرهنگ انقلابى، فرهنگ اسلامى، یعنى ایجاد حرکت فرهنگى بر مبناى اسلام و بر مبناى ارزشهاى اسلامى و حرکت دادن جامعه به معناى حرکت فرهنگى به سمت اهداف اسلامى، تقویت فرهنگ اسلامى و باور اسلامى و آداب اسلامى و اخلاق اسلامى و سنّتهاى اسلامى؛ فرهنگ این است. این‌جور نیست که به هر شکلى ابزارهاى فرهنگى در کشور به‌وجود آمد، ما خوشحال بشویم که بله، فرهنگ پیشرفت کرده؛ نه، پیشرفت فرهنگ و تکیه‌ى روى فرهنگ به معناى فرهنگ انقلابى است، فرهنگ اسلامى است، فرهنگ دینى است، تقویت ارزشهاى انقلابى و اسلامى است؛ این مراد ما است این آن چیزى است که مورد انتظار از من و شما - به عنوان سربازان این انقلاب - است که باید سینه‌مان را سپر کنیم و براى انقلاب کار کنیم مسئله علم حرکت علمى مطلقاً نباید کُند بشود، بلکه باید سرعت و شتاب بگیرد. خیلى از افتخارات ملّى و بخش مهمّى ازعزت ملی و بخش قابل توجّهى از ثروت ملّى به برکت علم به‌دست مى‌آید؛ مسئله‌ى علم و تحقیق وپیشرفت در بخشهاى گوناگون علمى و کشف سرزمین های ناشناخته ی دانش،براى کشور خیلى مهم است؛ این هم ان‌شاءالله باید در برنامه مورد توجّه قرار بگیرد مسئله‌ى کاهش جمعیّت مسئله‌ى بسیار مهمّى است یک مسئله هم مسئله‌ى جمعیّت است که حالا سیاست های جمعیت ابلاغ شد؛ مراقب باشیم اشتباهى را که قبلاً کردیم، ادامه ندهیم، دنبال نکنیم؛ مسئله‌ى کاهش جمعیّت مسئله‌ى بسیار مهمّى است. براى آن دشمنان، بهترین چیز این است که ایران یک کشورى باشد با بیست سى میلیون جمعیّت که نصف این جمعیّت هم کهن‌سال و میان‌سال و ازکارافتاده باشند؛ این برایشان بهترین چیز است؛ [اگر] براى این برنامه‌ریزى بتوانند بکنند، حتماً میکنند، پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج میکنند؛ ما باید حرکتمان در مقابل این حرکت، حرکت صحیح و منطقى و خردمندانه و عالمانه باشد

  • مصطفی شمس
۲۷
ارديبهشت
هوالهادی ارزش های اسلامی،ارزش های انقلاب انقلاب، یک تحول بنیادین براساس یک سلسله ارزشهاست و یک حرکت به جلو محسوب مى‌شود. آنچه در کشور ما واقع شد، انقلاب اسلامى است که تحوّل عظیمى در ارکان سیاسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه و یک حرکت به جلو و یک اقدام به سمت پیشرفت این کشور و این ملت بود. البته در نظامى که براساس انقلاب به وجود آمد، ما از شرق و غرب الگو نگرفتیم. این نقطه‌ى بسیار مهمى است. ما نمى‌توانستیم از کسانى الگو بگیریم که نظامهاى آنها را غلط و برخلاف مصالح بشریت مى‌دانستیم "نظام و نظام سازی"،شاه کلید تمدن سازی ،این مهم، نکته ای است که اکثریت قریب به اتفاق خواص بی خواص که داعیه ی خط امامی و ولایی و حزب اللهی بودن را دارند از این نکته غافلند و چه بسا اگر از آن سر رشته ای هم داشته باشند چون به ضرر منافع شان می باشند سعی هر چه تمام تر در راستای به حجاب بردن آن می کنند و چه بسا در این چند سال همین کار را هم کردند. پایه‌هایى که نظامهاى غربى بر آنها بنا شده بود، پایه‌هاى غلطى بود؛ لذا ما نمى‌توانستیم و نمى‌خواستیم از آنها الگو بگیریم. الگوى ما ارزشهاى دیگرى بود .ما الگو را نه از رژیمهاى شرقى و نه از رژیمهاى غربى گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما بر اثر آشنایى با اسلام، نظام اسلامى را انتخاب کردند. مردم ما کتابهاى اسلامى خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پاى منابر نشسته بودند. در این دهه‌هاى اخیر، روشنفکران مذهبى - از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان - کارهاى زیادى کرده بودند. براى مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه مى‌کردند، از این ارزشها خبرى نبود. انقلاب براى دستیابى به آن ارزشها بود ارزشها که مى‌گوییم، یعنى دین، ایمان، استقلال سیاسى، استقلال اقتصادى، استقلال فرهنگى، آزادى فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمى، حکومت صالح و انسانهاى برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. و اما این ارزشها چیست؟ این ارزشها در یک کلمه "اسلام" است؛ اما اسلام یک کلمه‌ى، مجمل است و تفاصیل گوناگونى از آن مى‌شود. ملت ما به دنبال ارزشهایى بود که همه‌اش در داخل اسلام هست ارزش اول، ایمان است. مردم از هُرهُرى مسلکى و بى‌بندوبارى و بى‌ایمانى بیزار و ناراضى بودند و مى‌خواستند دلشان به ایمانى قرص باشد. ارزش بعدى، عدالت است. مردم مى‌دیدند که جامعه، جامعه‌ى غیرعادلانه‌اى است. بى‌دریغ از بالا تا پایین ظلم مى‌کردند؛ مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتى و رفع فقر بودند. این هم یکى از ارزشهایى بود که مردم دنبالش بودند. این مقوله‌ى دیگرى غیر از عدالت است. در جامعه، کسى یا مجموعه‌اى در اوج غنا و برخوردارى؛ اما یک عدّه‌ى دیگر از اوّلیات زندگى محروم. این چیزى است که هرکسى از آن مشمئز مى‌شود و آن را نمى‌پسندد. مردم به دنبال رفع شکاف طبقاتى و نزدیک کردن فاصله‌ها بودند. ارزش بعدى، دیندارى است. مردم مى‌خواستند متدیّن باشند. . مردم نشان دادند که ایمان و اعتقاد به اسلام، تا اعماق جان آنها نفوذ دارد. ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزى که مردم را وادار مى‌کرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایى بود که مردم نمى‌خواستند. نظام اسلامى بر اساس این ارزش به‌وجود آمد که چنین چیزى نباشد. ارزش دیگر، سلامت دینى و اخلاقى زمامداران است. مردم مى‌خواستند کسانى که در رأس جامعه‌اند، متدیّن باشند؛ فاسد نباشند؛ اخلاقشان فاسد نباشد؛ رفتارشان فاسد نباشد؛ خودشان فاسد نباشند؛ دوروبریهایشان فاسد نباشند، که آن روز بودند! رواج اخلاق فاضله، یکى دیگر از ارزشها بود. مردم مایل بودند که اخلاق نیک و خلقیّات اسلامىِ پسندیده در بین آنها شیوع پیدا کند و برادرى، محبت، همکارى، صبر، اغماض، بخشش، دستگیرى از ضعفا و کمک به ضعفا و گفتن حق بین آنها رایج شود. آزادى فکر و بیان هم یکى از ارزشهاى انقلاب بود. مردم مى‌خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادى فکر، آزادى بیان و آزادى تصمیم‌گیرى هم نبود. مردم این را نمى‌خواستند؛ مى‌خواستند این آزادیها باشد. یکى دیگر از ارزشها، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى است. مردم مى‌خواستند که این کشور از لحاظ سیاسى، محکوم فلان رژیم اروپایى یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادى، اقتصادش وابسته‌ى به کمپانیهاى جهانى نباشد که هر کارى مى‌خواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگى، با فرهنگ عمیق و غنى‌اى که دارد، کورکورانه تابع و دنباله‌روِ فرهنگ بیگانه نباشد. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست! همه‌ى این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه به‌وسیله‌ى نظام اسلامى به‌وجود آمد، آن مقدارى بود که هیچ‌کس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمى‌کرد. مردم مى‌دانستند. مردم اسلام را مى‌خواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست - آنها هم جزو اسلام است - اسلام یعنى بناى یک نظام اجتماعى و یک زندگى عمومى براى یک ملت، بر پایه‌هاى مستحکمى که مى‌تواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. مى‌تواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بین‌المللى و همه چیز را براى آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند. این ارزشهایى که در جامعه هست و پایه‌ى نظام اسلامى است، باید اوّلاً یکجا پذیرفته شود. اگر بعضى از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضى اهمیت دهیم، به بعضى اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایه‌ى این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحوّل پیدا کند و به جلو برود. باید روزبه‌روز روشهاى غلط را اصلاح کند و یک قدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. انقلاب، یک امر تدریجى است! انقلاب یک امر دفعى نیست؛ یک امر تدریجى است. یک مرحله‌ى انقلاب که تغییر نظام سیاسى است، دفعى است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایى که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبه‌روز راه هاى جدید، کارهاى جدید، فکرهاى جدید و روشهاى جدید، در چارچوب و برپایه‌ى آن ارزشها در جامعه به‌وجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت.
  • مصطفی شمس
۱۸
ارديبهشت

هو الحق

تعریف انقلاب اسلامی2

انقلاب یک دگرگونی اساسی است.اساس و پایه ی همه چیز در این عالم همان جهان بینی و بینش و نگرش انسان ها به هستی است که ریشه در دین و شریعت دارد.شریعت نیز دو نوع است:

الف:شریعت حق

ب:شریعت باطل

هر انقلابی نیز،ریشه در یکی از این دو شریعت دارد.انقلاب اسلامی ریشه در شریعت حق و اسلام ناب محمدی دارد.

"با انقلاب طرحی نو درانداخته می شود  انشاءالله اهواء و اعراض گروهی هم دفع می شود"تحقق حقیقی انقلاب اگر صورت بگیرد اهواءو اعراض احزاب و خواص بی خواص عافیت طلب و سهم خواه هم قهرا دفع خواهد شدو از گردونه ی تاریخ بیرون خواهند افتاد انشاءالله.

پس اگر 34 پس از انقلاب اسلامی هنوز فسیل مردانی هستند که به اسم انقلابی بودن و خط امامی و یار امام و حزب الهی بودن ،همچون خناسان وسوسه گربه جان انقلاب و وجدان مردم می افتند و نمی گذارند این انقلاب پاک به رهبری ولایت و همراهی مردم به سرمنزل مقصود برسد ،معلوم می شود که هنوز انقلاب نتوانسته آن طرح نو را  بطور کامل ،دراندازد.

"ما تا آن جا که می توانیم باید به مردم عالم بگوییم که انقلاب اسلامی چیست و دشمن با این انقلاب چه کرده است و چه می کند تا آن ها که مستعدند به ما بپیوندند و وضع کسانی که با رشته های پیدا و پنهان به ظلم و استکبار بستگی دارند معلوم شود و جبهه ها مشخص گردند.

انقلاب حقیقی و حقیقی ترین انقلاب در زندگی بشر،انقلابی است که بشر را به فطرت اصلی خود باز گرداند.این انقلاب از عهده ی کسانی برمی آید که رو به سوی فطرت کرده و طالب بازگشت به آن شده باشد.در واقع انقلاب از عمق جان مردم برمی آید و هر موجی از آن چیزی از گذشته و نظام مستقر نفی می کند و چیزی را که باید به جای آن بیاید اثبات می کند.

انقلاب اسلامی یک انقلاب جهانی است و با این انقلاب ،عالم جدیدی تاسیس می شود .انقلاب جان های مردم را فرا می گیرد و اساس و بنای سست و متلاشی را در هم می ریزد.

شهید بهشتی که یک خط امامی و یک عنصر مکتبی اصیل و انقلابی بودند راجع به انقلاب اسلامی می فرمایند:

"مکرر این را در سخنانم عرض کرده ام که چه خوش باور بودند کسانی که خیال می کردند ما در 22بهمن 57،خوب الحمدلله پیروز شدیم و مطلب تمام شد حالا برویم فقط پی سازندگی!

پی سازندگی باید برویم اما کسانی که با خصلت های انقلاب آشنا بودند و آشنا هستند می دانند که ما باید پس از 22بهمن57دو کار می کردیم؛از یک سو باید همچنان ویرانگری انقلابی را ادامه می دادیم و از سوی دیگر پا به پای ویران کردن باقیمانده های استکبار جهانی و استکبار داخلی مزدور آن،می ساختیم.

گمان نبر که که در22بهمن 57موفق شده باشیم یک زمین صاف آماده برای ساختن نظام اسلامی بدست آورده باشیم،هر کس این طور فکر می کرد به خصلت و ویژگی های انقلاب آشنا نبود.مگر می شود یک جامعه ای را که قرن ها تار و پود استکباری داشته،بافت فرهنگی،بافت اقتصادی اش،بافت اجتماعی اش،بافت اخلاقی اش،بافت استکبار بوده به آسانی پذیرای نظام ضد استکبار باشد؟!ممکن نیست!"

  • مصطفی شمس
۱۴
ارديبهشت

هو الهادی

"انقلاب اسلامی" آنچه که هست، آنچه که می شناسانند!

تعریف انقلاب اسلامی 1

"انقلاب اسلامی"عبارتی است که تعاریف مختلفی از سوی افراد و گروه های مختلفی در طی این 34سال اخیر  داشته است.

آنچه که در این برهه از تاریخ حیاتی می نماید و برای جامعه ی بشری مفید بلکه واجب و ضروری است ،"تعریف صحیح از حقایق و معارف انقلاب اسلامی "است

انقلاب اسلامی فقط یک تبادل قدرت و جابجا شدن ظاهری حکومتها نبود که عده ای بیایند و عده ای را که بر سر کار هستند برکنار کنند و خود بر مسند حکومت بنشینند

امام خامنه ای حفظه الله در باره اهمیت شناخت این انقلاب و البته "شناخت نادرست از آن از سوی نخبگان و خواص جامعه"این گونه می فرمایند:

"آقایان !ما ملت ایران ،انقلاب بزرگی کردیم.عظمت این انقلاب،خیلی زیاد است و من محکم به شما عرض کنم که اغلب ما خیلی از چیز ها را می دانیم؛ولی هنوز نمی دانیم چه کار عظیمی انجام گرفته است. این انقلاب،حادثه ی فوق العاده و عجیبی است.همه ی دنیای استکبار و طغیان و جاهلیت یک طرف و این انقلاب طرف دیگر.واقعه ی خیلی مهمی اتفاق افتاده است و در خودش این کفایت را می بیند که به مصاف تمام طغیان و کفر جهانی برود.ما در این انقلاب قرار گرفته ایم و نمی فهمیم چقدر بزرگ و مهم است"

انقلاب اسلامی بر پایه ی شریعت اسلام ناب محمدی استوار شده است .این انقلاب برپایه ی دین خدا ودر  امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهی است.ریشه ی استوار و اندیشه ی زیربنایی این انقلاب ،جهان بینی توحیدی اسلام است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه‌ى علائقى که انسان را با دنیاى بیرون از وجود او - جهان، انسانها، اشیاء - مرتبط مى‌کند، و نیز فهم و درک آدمى از وجود خود و خلاصه همه‌ى چیزهایى که نظام ارزشى جامعه را مى‌سازد، و آن را بر اداره‌ى مطلوب خود قادر مى‌کند، همه و همه از این جهان‌بینى الهى ریشه و مایه مى‌گیرد و منشعب مى‌شود.

شعارها و هدف هایی که این انقلاب ترسیم کرده ،با ذات و نیازهای ذاتی انسان آمیخته است.هدف این این انقلاب  عدالت خواهی ،تکریم انسان ،مبارزه ی با ستمگری،دفاع از مظلوم،پرکردن شکاف های طبقاتی و جلوگیری از آن چیزی است که امیرالمومنین در آن بیان شریف ماندگار فرمود :"کظه الظالم و لا سغب مظلوم"؛یعنی سیری و پرخوری و ترکیدن یک دسته ستمگر،و گرسنگی و به جان آمدن یک دسته ی دیگر.این شعارها هرگز کهنه نمی شود.نیازهای اصیل انسانی در طول تاریخ یکسان است و انقلاب اسلامی و اسلام این نیازها را مورد توجه قرار می دهد و دنبال آن است.استقلال یک ملت که تحت سلطه ی قدرت بیگانه نباشد یک نیاز اساسی است؛این یکی از شعارهای انقلاب است.آزادی برای انسان ها با همان مفهوم انسانی و اسلامی صحیح خود،یک نیاز قطعی است.پس از لحاظ شعارها،انقلاب اسلامی کهنگی بردار نیست؛این شعارها برای انسان ها همیشگی و مورد نیاز دائمی است.

منبع:eslametamadonsaz.blogfa.com

  • مصطفی شمس
۱۳
ارديبهشت

ترقی واقعی آن است که رشد انسان هدف فعالیت های مادی گردد و اسلام دین این ترقی است.{امام خمینی}

  • مصطفی شمس
۱۳
ارديبهشت

جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن ز حیات خویش نومید است
آن روز که عالم ز ستمگر خالی است
مارا و همه ستمکشان را عید است

  • مصطفی شمس