یک قدم جلوتر

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یده

یک قدم جلوتر

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یده

یک قدم جلوتر

یکى از شما دوستان گفتید که نسل کنونى کشور و ملت ما، از نسل اولِ انقلاب کمتر نیستند، این حرف من است؛ بنده هم همین عقیده را دارم و بارها هم گفته‌ام و به این معتقدم. شما جوانهاى نسل امروز، در بخشهاى مختلف نشان دادید که یک قدم جلوتر رفته‌اید؛ یعنى نسل جوان ما یک قدم به جلو حرکت کرده است؛ منتها کوره‌ى جنگ تحمیلى و دفاع مقدس و آن حال و هواى عجیب، یک تأثیرات طبیعى‌اى دارد. اگر آن وضعیت، امروز هم پیش میآمد، آن وقت معلوم میشد که جوانهاى ما چقدر در زمینه‌هاى معنوى پیش رفته‌اند. و ما امروز داریم این را مشاهده میکنیم؛ هم در دانشگاهها و هم در بیرون دانشگاه‌ها. بنابراین علم را باید با دین و اخلاق توأم کرد.
امام خامنه ای

کلمات کلیدی

ssd

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۱
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایت فقیه ، واژه ای که از دبیرستان ها گرفته تا دانشگاه های بزرگ مورد بحث دانش آموزان و دانشجویان زیادی قرارگرفته است.گاهی جبهه ی باطل شبههای ساده وبی اساس را در دل اهل حق می اندازد و اهل حق به دلیل نداشتن اطلاعات کافی­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­از این موضوع ، مجبور به تسلیم می شوند. واین تسلیم شدن حتی موجب شک کردن در این موضوع و حتی کار به تعیین تکلیف برای ولایت کشیده است.

در این جا به مبحث ولی فقیه و اهمیت وجایگاه آن خواهیم پرداخت.بعد از امام زمان(عج)که غیبت صغری وکبری شروع شد هر چند مردم از دیدن امام وحضور در محضر امام محروم شدند،ولی این دلیل بر آن نیست که هدایت گیری امام نیز از انسان ها منقطع شود.از آن بالاتر خدا نیز وعده داده است که هیچ گاه زمین را  از حجت تهی نگذاشته و نمی گذارد،تا این که حجت را بر تمام آدمیان تمام کند.یعنی هدایت از طرف خدا همیشه بوده و باید باشد،در حالی که لحظه ای از آن هدایت کم نشده است.هدایت از طرف خدا، برای سعادت وتعالی انسان ها ،توسط امام معصوم صورت می گیرد،اما حال که امام زمان(عج) در پشت پرده های غیبت به سر می برند(البته امور را تدبیر می کنند)هدایت انسان ها قطع می شود؟آیا خدا مردم وحکومت های قبل از غیبت امام را بیش تر از انسان های بعد از غیبت دوست داشته است؟آن کس که می گوید ولایت فقیه معنایی نداشته و واقعیتی ندارد و آن ادامه ی سلطنت پادشاهی است،چگونه به پرسش های فوق پاسخ می گوید؟ پیامبری که بعد از پیامبری می آمد،کدام یک سلطنت پادشاهی داشته اند؟پس اگر عدل و حکمت خدا می گوید که باید در همه ی دوران ها وحکومت ها ،هدایتگری برای انسان باشد وآن هدایتگر پیامبران وبعد از  آن امامان معصوم،یعنی انسان هایی که خود در قله های ارزش های انسانی بوده ، باشندحال که مردم در دوران غیبت به سر می برندآن هدایت گر ولی فقیه است.

پیامبران الهی از آدم تا خاتم وامامان معصوم ،همه وهمه از سوی خدا تعیین شده وجامعه را هدایت می کردند، مگر می شود خدا تصمیم به هدایت بشر بکند،بعد انتخاب هدایتگر را به عهده ی خود مردم بگذارد.مردم باهم جنگ کنند،جنگ کنند تا بالاخره آن که ثروتش بر دیگری می چربد بر منصب حکومت بنشیند و مردم را هدایت کند!!!

نتیجه ی این هدایت چه می شود؟بی عدالتی ،ظلم ،نابرابری،عدم آرامش،خود کامگی،خود خواهی و... از نتایج حکومت داری غیر الهی است که در راس آن بشری غیر الهی است.نتیجه آنکه ،بعد از غیبت صغری نیز هدایت از طرف خدا ادامه داشته و آن به دست ولی فقیهی است که از طرف امام معصوم برگزیده می شود.

بر عکس تفکراتی که اعتقاد دارند ولایت فقیه واژه ای است که از بعد از انقلاب اسلامی ،عده ای روحانی آن را بر سر زبان ها جاری کردند.خیر، مسئله ولایت فقیه از بعد از غیبت شروع می شود.لکن ممکن است لفظ ولایت فقیه چیز دیگری بوده باشد.مثلا در زمان شیخ مفید به ولایت فقیه ولایت سلطان نیز گفته می شد،اما این تغییرات به اصل قضیه لطمه ای نمی زند.

نکته ی بعدی آن است که ولایت یک نور است که در قلب شخص متجلی می شود.ولایت جایگاهی بعد از بقا بعد از فنا است که خدا آن نور را در دل آن کس که ظرفیت آن را دارد می اندازد.

حال که متوجه شدیم ولی فقیه از جانب خدا وامام معصوم برگزیده شده وهدایت بشریت را به عهده می گیرد،به راستی از کجا باید دانست ولی فقیه ما همان است که خدا برگزیده است؟از کجا باید دانست ادعای ولی فقیهی او درست است؟آن کس که در ولی فقیه بودن امام خامنه ای شک می کند،باید بگوید اگر قرار است امام خامنه ای ولی فقیه نباشد،مطمئناً شخص دیگری این مقام را باید داشته باشد،وکسی که این مقام را دارد از برای هدایت جامعه به سوی تمام کمالات،لحظه ای نباید سکوت کرده وگوشه ای بنشیند وبترسد از آن که اگر یک وقت وجود خود را اعلام کند ممکن است بر علیه اش قیام کنند،در این صورت است که باید وجود خود را به همگان اعلام کند وزمام حکومت را به دست گرفته تا وظیفه ای که خدا بر دوشش نهاده است را به خوبی انجام دهد.همان طور که گفته شد،حتی اگر مردم هم قبول نکردند باید او بر سر حرفش باقی بماند،چرا که مساله بسیار جدی است.به صورتی که مردم می توانند ولایت فقیه را قبول نداشته باشند ولی آن را نمی توانند انکار کنند.

اما حال این شخص کجاست؟اگر هست واعلام موجودیت نمی کندپس چگونه می خواهد ما را هدایت کند؟

پس تا این جا روشن شد که ولی فقیه باید برای گرفتن زمام حکومت، از برای هدایت،اعلام موجودیت کرده وتمام تلاش خویش را در این راه بکند وجامعه را به پیش ببرد.

حال این اعلام موجودیت به چند شکل صورت می گیرد.

ممکن است ولی فقیه قبلی از طریق الهاماتی که به او می شود ولی فقیه بعدی را شناسایی کرده  وبر همگان معرفی کند،مانند امام خمینی که بارها،حتی در لحظات آخر چندین بار امام خامنه ای را به عنوان ولی فقیه معرفی کردند. البته وقتی ایشان را به عنوان ولی فقیه معرفی می کنند،ایشان اول آن منصب را قبول نمی کنند تا بتوانند حجت را به خوبی بر همگان تمام کنند،ولی آنگاه که بر ایشان اصرار می کنند،ایشان می گویند:من این منصب راپذیرفته واین راه را با استقامت ادامه خواهم داد.مانند امام علی علیه السلام که هنگامی که مردم برای حکومت به ایشان روی می آورند،ایشان نمی پذیرند تا حجت را بر مردم تمام کنند،ولی هنگامی که به ایشان اصرار می شود،آن منصب را قبول می کنند تا بتوانند عدالت را به اجرا گذارند.(برای اطلاعات بیشتر در این موضوع به نهج البلاغه رجوع کنید تا این قضیه را به زبان خود امام علی بخوانید.)البته خود آن ولی فقیه نیز از طریق نور ولایتی که به قلبش می تابد متوجه این موضوع می شود.

شاید در مورد نظر امام بر رهبری بگویید پس منتظری چه می شود؟در بحث ولایت فقیه این گونه است که ولی فقیه بعدی پیرو ولی فقیه قبلی است،یا بهتر بگوییم راه شان در یک مسیر است.لطفا به این کلیپ توجه کنید.


دریافت
مدت زمان: 29 ثانیه

همان طور که اگر همه ی پیامبران الآن مبعوث شوند نیز هیچ گونه دوئیت  با یکدیگر ندارند.دین محمد(ص)ادامه دهنده ی دین موسی وعیسی وابراهیم است،وهیچ فرقی بایکدیگر ندارد،چرا که هدف یک چیز واحد است وآن تربیت انسان است(البته مسیحیت و یهودیتی که دستخوش تغییر بشر نشده باشد.)اما راه منتظری و امام از یکدیگر فاصله گرفت،وآن نامه ی امام به منتظری بر همگان نشان داد که منتظری همان نیست که بخواهد جامعه را به سمت فلاح وصلاح پیش ببرد.(برای خواندن نامه به صحیفه ی نور مراجعه کنید).

اما  ادامه این که چگونه ولی فقیه بر مردم وجامعه معرفی می شود.

گاهی می شود که خود امام زمان(عج)به یک اهل خبره ای که خود مقامات عالیه کمال را طی کرده است القا می کند که فلان کس ولی فقیه بعدی است.یا حتی خود شخص متوجه نور ولایت در قلبش شده واعلام می کند،بعد اهل خبره ای که شرایط فوق را دارند،شرایط اورا سنجیده وبه ادعایش پی می برند.

اما در مورد موضوع مجلس خبرگان باید گفت که،وظیفه ی او انتخاب ولی فقیه نیست،بلکه وظیفه اش بعد از شناخت ولی فقیه پشتیبانی از اوست.چنان چه مجلس خبرگانی بخواهد ولی فقیه را انتخاب کند،ثقیفه های زیادی پیش خواهد آمد.

ممکن است با خود بگویید،شما گفتید اگر ولی فقیه،یعنی به قول خودتان شخصی الهی، بر جامعه حکومت نداشته باشد،ظلم ها وخودکامگی ها به وجود خواهدآمد،پس چرا اکنون که ولی فقیه بر منصب حکومت است چرا ظلم ونابرابری وجود دارد؟

باید گفت در جامعه ای که داریم،قدرت به صورت کامل در دست ایشان نیست،بلکه ایشان نیز در چهار چوب قانون اساسی فعالیت خود را انجام می دهند،واین محدودیت های فراوانی را برای ایشان به وجود می آورد.چنان چه تا اکنون نیز ذره ای از این چهار چوب خارج نشدند،وگر نه مطمئن باشید اگر چنین اتفاقی افتاده بود،لحظه به لحظه دشمنان ما آن را  به صورت مقاله وفیلم و... به گوش همگان می رسانند که رهبر ایران بی قانونی کرده است.وجود دشمن خارجی نیز این مساله را تشدید می کند.

به امید حاکمیت کامل مسلم زمان ما یعنی امام خامنه ای بر همه ی امور تا رسیدن به ظهور حضرت بهار(عج).

مسلم زمانمان را تنها نگذاریم.

والسلام.

مصطفی شمس

  • مصطفی شمس
۱۱
تیر

::: بل الرفیق الاعلی :::

ماه رمضان فرا رسیده است.بعضی با فرا رسیدن این ماه چنان که باید آن را جدی نمی گیرند وآن را مانعی بر سر فعالیت های روز مره وباعث ضعف قوای بدنی می دانند.چنان چه تبلیغات های خارجی و داخلی به این موضوع دامن می زنند.

همه ی انسان ها عاشق اند،یک نوع احساس غربت نسبت به معشوق در ذات هر انسانی وجود دارد.هر کسی به شکل های مختلف  به دنبال پاسخگویی به این نیاز است.

ممکن است کسی راه رسیدن به خدا را با غفلت و توهم  در پیش گیرد.غفلت وتوهم یک بیماری بدون درداند.چنان چه یک بیماری همراه با درد باشدانسان در صدد رفع آن بیماری بر می آید اما اگر آن بیماری درد نداشت،ممکن است آن بیماری انسان را به کام مرگ نیز بنشاند.تمام بیماری های قلبی وروحی وخصوصا غفلت زدگی همه از بیماری های بدون درد اند.در غفلت این گونه نیست که که نفس بدون مقدمه انسان را به گناه بکشاند بلکه از حق به عنوان مقدمه استفاده کرده وعمل خویش را اعمال می کند،مانند کسی که راه رسیدن به خدا را کشت وکشتار می داند.

عدم شوق وشادی نسبت به دینداری نه آن است که دینداری چیز زائدی برای انسان باشد وانسان در طلب آن نباشد،بلکه آن از نتایج غفلت وتوهماست.توهمی که زیبا را زشت وزشت را زیبا نشان می دهد،حق را باطل وباطل را حق جلوه می دهد ودر یک کلمه دروغ راست نماست.

حال به رابطه ی غفلت وتوهم باروزه می پردازیم.

یکی از عواملی که باعث غفلت انسان می شودشکم پر است و در سطح کلان،دنیا پرستی است.

اگر روح نیاز به شادی ونشاط وآرامش دارد،بهترین راه برای رسیدن به این نیاز توجه به حقیقت اولیه خود است،که برای رسیدن به آن انسان مجبور است از توجهش به این دنیا و خصوصا بدنش بکاهد تا در اثر این کاهش توجه به بدن،توجهش به عالم غیب وملکوت رو بیاورد.

.:.نکته .:.

در این نوشته ها  ورویاتی که ذکر می شود منظور از گرسنگی و بی توجهی به بدن، آن نیست که بگویید خب پس دیگر غذا هم نباید بخوریم،خیر بلکه باید به اندازه ای که شریعت از آن یاد کرده است به بدنمان توجه کنیم چرا که روح انسان نسبت به جسمش حق ودِینی به گردن دارد،حتی در هنگامی که روح می خواهد از تن جدا شود«مرگ»با آن که دیگر به آن احتیاجی ندارد ولی یک نحو تعلق به بدن در روح وجود دارد،که گذاشتن لحد وقوانینی که برای چگونگی قرار دادن جسد در قبر وجود دارد همه به توجه روح به بدن بر می گردد.

نکاتی در مورد روزه و ماه مبارک رمضان:

الف) لازم به ذکر است که باید در این ماه از خدا انتظار زیادی داشت،اگر انسان زیرک باشد،برای تامین دنیا وآخرتش ،از خدا ، خدا را می خواهد.

ب) گرسنگی یک پذیرایی مقّدس:

به این داستان توجه کنید:

در زمان یکی از پیامبران گذشته، در یک شب سه نفر از مومنین درمسافرتی در محلی گیر کردند وراه به جایی نبردند.نه محلی برای استراحت ونه قوت وغذایی.بالاخره یکی از آن ها گفت:من این جا یک آشنای دوری دارم،می روم شاید بتوانم امشب سربار او بشوم.دیگری فکر کرد ویادش آمد یک همکاری اینجا دارد،گفت:می روم شاید بشود امشب را مهمان او باشم.سومی هر چه فکر کرد چیزی به ذهنش خطور نکرد وگفت:ما هم می رویم مسجد ومیهمان خدا می شویم.

فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند،آن دو نفر از خوبی های طعامی که در شب خوردندواز نوع پذیرایی ها صحبت کردند،ولی سومی گفت:حقیقتش ما میهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم.

به پیامبرآن زمان ندا رسید برو وبهاین مومن بگو،حقیقتا ما میزبانی تو را پذیرفتیم،وپذیرفتیم که تو میهمان ما باشی،ولی هر چه گشتیم خورشت وطعامی بهتر از گرسنگی نبود که باآن از تو پذیرایی کنیم،یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدس است،زیرا همان طور که گفته شد از توجه به بدن کاسته وتوجه به غیب بیشتر می شود.

پ)اولین چیزی که انسان با روزه از دست آن راحت می شود،رهایی نسبت به همه نوع شهوت است.

ت)آزادی از وهم:

قدیمی ها قصه ی عبرت آموزی دارند،می گویند:

بین یک مار ویک زنبور مکالمه ای صورت گرفت،زنبور ادعا کرد زهر من کشنده تر است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند وچون مردن را به خودشان القا نمی کنند،زهر من تاثیر واقعی اش را نمی کندو این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد ونه زهر تو.بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامه ای ترتیب دهند.قرار بر این شد هر دو بروند در باغی کمین کنندتا وقتی که باغبان آمد وانگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند.روز اول مار انگشت باغبان را نیش زد و زنبور بیرون پرید وروز دوم کار را بر عکس کردند،همین کار را کردند.در روز اول با غبان یک مرتبه حس کرد چیزی دستش را گزید،دستش را بیرون آورد دید زنبوری پر زد ورفت،کمی مقاومت کرده ودستش را مکید ورفت دنبال کارش.

روز بعد زنبور نیش زد ومار خودش را از سوراخ نشان داد،باغبان فریاد زد،وای مار دستم را گزید،وبیهوش شد.

با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم،بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند نه این که گرسنگی آزارشان دهد،بلکه سیری آزارشان می دهد،ولی متوجه نیستند.ماه رمضان فرصت خوبی است تابه انسان ثابت شود چه قدر با گرسنگی می توان روح را متعالی کرد.

نفس انسان موجودی مجرد ومتعالی استولذا قدرت بی کرانی دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد.نمونه آن قدرت فراوان حضرت علی علیه السلام است.همه مردم هم عصر آن حضرتمتعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارد؟پس روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که میتوانید به غیب قدرتمند خود وصل شوید.

امید واریم که این سرور وشادی از خود وارستن،به آن انتهای وارستگی برسد و در این ماه به موفقیت کامل دست یابد.

"منبع"

روزه،دریچه ای به عالم معنا

اثر:اصغر طاهر زاده

 

 

 

 

 

  • مصطفی شمس
۱۱
تیر

پدر و مادر عزیزم که آرزو داشتند عروسی مرا ببینند،فکر نکنند که آرزویشان بر باد رفته است،زیرا که در جبهه،صدای غرّش گلوله ها و خمپاره ها عقد مرا خواهند خواند ومن با خون گرم,خودم را آرایش خواهم داد ودر غلغله ی شادی مسلسل ها وبارش نقل سربی گلوله ها عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید و درمیان همهمه تشییع کنندگان به حجله ابدیت خواهم رفت.

پدر ومادر عزیز،عروس من شهادت و نام فرزندم آزادی می باشد،

فرزندم را به شما می سپارم.

«شهید بهنام امین پور»

  • مصطفی شمس
۰۱
تیر

بسم الله.

گراهام بل هنگامی که تلفون را،گوتنبرگ هنگامی که دستگاه چاپ را و پدر ژپتو هنگامی که پینوکیو را با دستان خود آفریدند،غیر از آنکه آنها را با تمام وجود دوست داشتند،طبیبان وتعمیر کنندگان آنها نیز بودند.

نه تلفون روح داشت و نه دستگاه چاپ اشرف مخلوقات بود.پینوکیو هم که اصلاً جز افسانه ای بیش نبود،اما سازندگانشان به خوبی برایشان برنامه داشته و هیچ کس منکر آن نمی شود.

در عصر اینترنت و تکنولوژی،یعنی عصری که دوران زندگی مان را در آن سپری می کنیم،تفکرها ،تحلیل ها ،نقل قول ها  ونظریاتی هستندکه می گویند وقتی خدا آدم را خلق کرد او را رها کرده و برایش برنامه ای نداشت.گذاشت تا هر طور که می خواهد بخورد و ازدواج کند وزندگی کند،اما اینکه چگونه زندگی کند دیگر مهم نیست.

آنها عظمت خدا و جایگاه مخلوق او انسان را درک نکرده اند.دانشمنان ومتفکرانی ، به امید نجات بشر از ظلم ها و بی عدالتی ها قلم بر دست گرفته و هر آنچه بر ذهنشان می رسید را بدون آنکه مطالبه ای از دین بکنند،به عنوان قانون و تبصره وماده در اختیار آدمیان قرار دادند تا بتوانند برنامه ای برای زندگی انسان در همه ی ابعاد تشکیل دهند.

آدمیانی که تشنه ی عدالت بودند و به هر قیمتی که شده آغوش خویش را بر راه هایی که نام ظلم ستیزی را بر پیشانی خود داشتند باز می گرداندند.

اما چه ظلم ستیزی .اندیشه ای که انسان را از ظلمی رها وبه آغوش ظلم دیگری بیاندازد نمی تواند ادعای ظلم ستیزی  بکند ،اگر چه کسانی این ادعا را می کنند.

خداوند هنگامی  انسان را خلق می کند از شدت علاقه اش به او ،آن را از خودش می داند ومقام روح را همسطح مقام خویش قرارمی دهد.

انسانی که توانست نقطه ی ضعف عبادت های شش هزار ساله ی یک فرشته را به خوبی به ظهور برساند.

انسانی که تنها فرقش با خدا در مخلوق بودن اوست.

اما در هبوطی که برای انسان اتفاق افتاد بر همه ی آن عظمت وشکوهِ روح حجابی بنشست که گویی انسان جز مشتی از خاک چیز دیگری نیست.حجاب هایی همچون ظلم وبی عدالتی.

کار انسان از این نقطه شروع میشود که باید به آن عظمت و تازگی ونشاط روح خویش باز گردد،تمام هدف انسان در همین است(انا لله وانا الیه راجعون).

حال اگر غایت انسان بازگشت به خویش است و تنها راهش مبارزه با آن حجاب ها از طریق پیروی از دین و شریعت است چگونه باید عمل کند؟

فرمول هایی که متفکران غربی برای حل مسائلی همچون نابودی خودخواهی ها وخودکامگی ها و نابرابری هاو رسیدن انسان به شکوه وعظمت در پیش گرفتند،بیش تر بر آن حجاب ها می افزاید وانسان را بیش تر از خود دور می کند,چرا که او شریعت الهی را به  طورکلی نادیده گرفته است.آن فرمول ها اگر چه اغلب از سر دلسوزی و دغدغه ها وامید به نجات بشر بوده است،اما مطابق با انسانیت نبوده است.چرا که همان طور که گفته شد هدف خلقت انسان بازگشت به خویش است و حال آنکه در این دنیا اسیر حجاب ها شده است باید خداوند راه های رسیدن به آن خود اولیه را پیش روی انسان بگذارد،پس انسان راهی ندارد جز پیروی از دین و شریعت الهی که هیچ دستخوش تغییر بشر نشده باشد.

اما چرا راه حل های متفکران غربی مطابق با انسانیت نیست؟زیرا پایه واساس تفکر غربی انسان گرایی و دین گریزی است.اما انسانی که به دور از شریعت باشد معنایی ندارد و اگر هدف او رسیدن به خود است چگونه بی دین باشد؟

ماموریت دین الهی رساندن انسان به حقیقت اولیه خودش، از طریق برنامه هایی است که در همه ی زمینه ها من جمله اقتصاد و سیاست و اجتماعیات،برای انسان ، در زندگی ریخته است.

در این صورت انسان چاره ای ندارد جز آن که پیرو دین باشد،مگر آنکه بخواهد خود را به غفلت بزند. کاری که غرب سال هاست برای فرار از خود انجام می دهد.

انواع شبکه ها،فیلم ها ،سریال ها وبرنامه ها همه وهمه برای آن است که بشر نفهمد چه چیزی به روزگارش آمده است.او سال هاست که در فیلم ها وسریال ها غرق شده است ،اما قدمی برای خودش بر نداشته است.

 

 

 

 

  • مصطفی شمس