بازگشت به خویش...
بسم الله.
گراهام بل هنگامی که تلفون را،گوتنبرگ هنگامی که دستگاه چاپ را و پدر ژپتو هنگامی که پینوکیو را با دستان خود آفریدند،غیر از آنکه آنها را با تمام وجود دوست داشتند،طبیبان وتعمیر کنندگان آنها نیز بودند.
نه تلفون روح داشت و نه دستگاه چاپ اشرف مخلوقات بود.پینوکیو هم که اصلاً جز افسانه ای بیش نبود،اما سازندگانشان به خوبی برایشان برنامه داشته و هیچ کس منکر آن نمی شود.
در عصر اینترنت و تکنولوژی،یعنی عصری که دوران زندگی مان را در آن سپری می کنیم،تفکرها ،تحلیل ها ،نقل قول ها ونظریاتی هستندکه می گویند وقتی خدا آدم را خلق کرد او را رها کرده و برایش برنامه ای نداشت.گذاشت تا هر طور که می خواهد بخورد و ازدواج کند وزندگی کند،اما اینکه چگونه زندگی کند دیگر مهم نیست.
آنها عظمت خدا و جایگاه مخلوق او انسان را درک نکرده اند.دانشمنان ومتفکرانی ، به امید نجات بشر از ظلم ها و بی عدالتی ها قلم بر دست گرفته و هر آنچه بر ذهنشان می رسید را بدون آنکه مطالبه ای از دین بکنند،به عنوان قانون و تبصره وماده در اختیار آدمیان قرار دادند تا بتوانند برنامه ای برای زندگی انسان در همه ی ابعاد تشکیل دهند.
آدمیانی که تشنه ی عدالت بودند و به هر قیمتی که شده آغوش خویش را بر راه هایی که نام ظلم ستیزی را بر پیشانی خود داشتند باز می گرداندند.
اما چه ظلم ستیزی .اندیشه ای که انسان را از ظلمی رها وبه آغوش ظلم دیگری بیاندازد نمی تواند ادعای ظلم ستیزی بکند ،اگر چه کسانی این ادعا را می کنند.
خداوند هنگامی انسان را خلق می کند از شدت علاقه اش به او ،آن را از خودش می داند ومقام روح را همسطح مقام خویش قرارمی دهد.
انسانی که توانست نقطه ی ضعف عبادت های شش هزار ساله ی یک فرشته را به خوبی به ظهور برساند.
انسانی که تنها فرقش با خدا در مخلوق بودن اوست.
اما در هبوطی که برای انسان اتفاق افتاد بر همه ی آن عظمت وشکوهِ روح حجابی بنشست که گویی انسان جز مشتی از خاک چیز دیگری نیست.حجاب هایی همچون ظلم وبی عدالتی.
کار انسان از این نقطه شروع میشود که باید به آن عظمت و تازگی ونشاط روح خویش باز گردد،تمام هدف انسان در همین است(انا لله وانا الیه راجعون).
حال اگر غایت انسان بازگشت به خویش است و تنها راهش مبارزه با آن حجاب ها از طریق پیروی از دین و شریعت است چگونه باید عمل کند؟
فرمول هایی که متفکران غربی برای حل مسائلی همچون نابودی خودخواهی ها وخودکامگی ها و نابرابری هاو رسیدن انسان به شکوه وعظمت در پیش گرفتند،بیش تر بر آن حجاب ها می افزاید وانسان را بیش تر از خود دور می کند,چرا که او شریعت الهی را به طورکلی نادیده گرفته است.آن فرمول ها اگر چه اغلب از سر دلسوزی و دغدغه ها وامید به نجات بشر بوده است،اما مطابق با انسانیت نبوده است.چرا که همان طور که گفته شد هدف خلقت انسان بازگشت به خویش است و حال آنکه در این دنیا اسیر حجاب ها شده است باید خداوند راه های رسیدن به آن خود اولیه را پیش روی انسان بگذارد،پس انسان راهی ندارد جز پیروی از دین و شریعت الهی که هیچ دستخوش تغییر بشر نشده باشد.
اما چرا راه حل های متفکران غربی مطابق با انسانیت نیست؟زیرا پایه واساس تفکر غربی انسان گرایی و دین گریزی است.اما انسانی که به دور از شریعت باشد معنایی ندارد و اگر هدف او رسیدن به خود است چگونه بی دین باشد؟
ماموریت دین الهی رساندن انسان به حقیقت اولیه خودش، از طریق برنامه هایی است که در همه ی زمینه ها من جمله اقتصاد و سیاست و اجتماعیات،برای انسان ، در زندگی ریخته است.
در این صورت انسان چاره ای ندارد جز آن که پیرو دین باشد،مگر آنکه بخواهد خود را به غفلت بزند. کاری که غرب سال هاست برای فرار از خود انجام می دهد.
انواع شبکه ها،فیلم ها ،سریال ها وبرنامه ها همه وهمه برای آن است که بشر نفهمد چه چیزی به روزگارش آمده است.او سال هاست که در فیلم ها وسریال ها غرق شده است ،اما قدمی برای خودش بر نداشته است.
- ۹۳/۰۴/۰۱