::: تعریف انقلاب اسلامی 3 :::
شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ
هوالهادی
ارزش های اسلامی،ارزش های انقلاب
انقلاب، یک تحول بنیادین براساس یک سلسله ارزشهاست و یک حرکت به جلو محسوب مىشود. آنچه در کشور ما واقع شد، انقلاب اسلامى است که تحوّل عظیمى در ارکان سیاسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه و یک حرکت به جلو و یک اقدام به سمت پیشرفت این کشور و این ملت بود. البته در نظامى که براساس انقلاب به وجود آمد، ما از شرق و غرب الگو نگرفتیم. این نقطهى بسیار مهمى است. ما نمىتوانستیم از کسانى الگو بگیریم که نظامهاى آنها را غلط و برخلاف مصالح بشریت مىدانستیم
"نظام و نظام سازی"،شاه کلید تمدن سازی ،این مهم، نکته ای است که اکثریت قریب به اتفاق خواص بی خواص که داعیه ی خط امامی و ولایی و حزب اللهی بودن را دارند از این نکته غافلند و چه بسا اگر از آن سر رشته ای هم داشته باشند چون به ضرر منافع شان می باشند سعی هر چه تمام تر در راستای به حجاب بردن آن می کنند و چه بسا در این چند سال همین کار را هم کردند.
پایههایى که نظامهاى غربى بر آنها بنا شده بود، پایههاى غلطى بود؛ لذا ما نمىتوانستیم و نمىخواستیم از آنها الگو بگیریم. الگوى ما ارزشهاى دیگرى بود .ما الگو را نه از رژیمهاى شرقى و نه از رژیمهاى غربى گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما بر اثر آشنایى با اسلام، نظام اسلامى را انتخاب کردند. مردم ما کتابهاى اسلامى خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پاى منابر نشسته بودند. در این دهههاى اخیر، روشنفکران مذهبى - از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان - کارهاى زیادى کرده بودند. براى مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه مىکردند، از این ارزشها خبرى نبود. انقلاب براى دستیابى به آن ارزشها بود
ارزشها که مىگوییم، یعنى دین، ایمان، استقلال سیاسى، استقلال اقتصادى، استقلال فرهنگى، آزادى فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمى، حکومت صالح و انسانهاى برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها.
و اما این ارزشها چیست؟ این ارزشها در یک کلمه "اسلام" است؛ اما اسلام یک کلمهى، مجمل است و تفاصیل گوناگونى از آن مىشود. ملت ما به دنبال ارزشهایى بود که همهاش در داخل اسلام هست
ارزش اول، ایمان است. مردم از هُرهُرى مسلکى و بىبندوبارى و بىایمانى بیزار و ناراضى بودند و مىخواستند دلشان به ایمانى قرص باشد. ارزش بعدى، عدالت است. مردم مىدیدند که جامعه، جامعهى غیرعادلانهاى است. بىدریغ از بالا تا پایین ظلم مىکردند؛ مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتى و رفع فقر بودند. این هم یکى از ارزشهایى بود که مردم دنبالش بودند. این مقولهى دیگرى غیر از عدالت است. در جامعه، کسى یا مجموعهاى در اوج غنا و برخوردارى؛ اما یک عدّهى دیگر از اوّلیات زندگى محروم. این چیزى است که هرکسى از آن مشمئز مىشود و آن را نمىپسندد. مردم به دنبال رفع شکاف طبقاتى و نزدیک کردن فاصلهها بودند.
ارزش بعدى، دیندارى است. مردم مىخواستند متدیّن باشند. . مردم نشان دادند که ایمان و اعتقاد به اسلام، تا اعماق جان آنها نفوذ دارد.
ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزى که مردم را وادار مىکرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایى بود که مردم نمىخواستند. نظام اسلامى بر اساس این ارزش بهوجود آمد که چنین چیزى نباشد.
ارزش دیگر، سلامت دینى و اخلاقى زمامداران است. مردم مىخواستند کسانى که در رأس جامعهاند، متدیّن باشند؛ فاسد نباشند؛ اخلاقشان فاسد نباشد؛ رفتارشان فاسد نباشد؛ خودشان فاسد نباشند؛ دوروبریهایشان فاسد نباشند، که آن روز بودند!
رواج اخلاق فاضله، یکى دیگر از ارزشها بود. مردم مایل بودند که اخلاق نیک و خلقیّات اسلامىِ پسندیده در بین آنها شیوع پیدا کند و برادرى، محبت، همکارى، صبر، اغماض، بخشش، دستگیرى از ضعفا و کمک به ضعفا و گفتن حق بین آنها رایج شود.
آزادى فکر و بیان هم یکى از ارزشهاى انقلاب بود. مردم مىخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادى فکر، آزادى بیان و آزادى تصمیمگیرى هم نبود. مردم این را نمىخواستند؛ مىخواستند این آزادیها باشد.
یکى دیگر از ارزشها، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى است. مردم مىخواستند که این کشور از لحاظ سیاسى، محکوم فلان رژیم اروپایى یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادى، اقتصادش وابستهى به کمپانیهاى جهانى نباشد که هر کارى مىخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگى، با فرهنگ عمیق و غنىاى که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد.
اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست!
همهى این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه بهوسیلهى نظام اسلامى بهوجود آمد، آن مقدارى بود که هیچکس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمىکرد. مردم مىدانستند. مردم اسلام را مىخواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست - آنها هم جزو اسلام است - اسلام یعنى بناى یک نظام اجتماعى و یک زندگى عمومى براى یک ملت، بر پایههاى مستحکمى که مىتواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. مىتواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بینالمللى و همه چیز را براى آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند.
این ارزشهایى که در جامعه هست و پایهى نظام اسلامى است، باید اوّلاً یکجا پذیرفته شود. اگر بعضى از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضى اهمیت دهیم، به بعضى اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایهى این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحوّل پیدا کند و به جلو برود. باید روزبهروز روشهاى غلط را اصلاح کند و یک قدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد.
انقلاب، یک امر تدریجى است!
انقلاب یک امر دفعى نیست؛ یک امر تدریجى است. یک مرحلهى انقلاب که تغییر نظام سیاسى است، دفعى است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایى که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبهروز راه هاى جدید، کارهاى جدید، فکرهاى جدید و روشهاى جدید، در چارچوب و برپایهى آن ارزشها در جامعه بهوجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت.
- ۹۳/۰۲/۲۷