نزدیک ترین دشمن
بسم رب الهادی
از نشانه های بیداری ویا به قول عرفا یقظه شناخت هر چه بهتر آن «من»یا نفسی است که ابتدایش خاک وغایتش افلاک است اما باید آن را از این حصر خاکی نجات داد ورهسپار افلاکش کرد.چرا که اصلی ترین پرده از برای ندیدن خود ,خود انسان است. بقیه ی حجاب ها وپرده ها هم در دل همین است.اما اگر بخواهیم این نفس چند بعدی را,این«من»چند بعدی را شرح دهیم می توانیم بگوییم «من» انسان یا همان نفس انسان بر انسان عارض شده نیست بلکه هست.وآن به این معنا است که نفس که مراتب مختلفی دارد ولی در عین حال یک چیز واحد است ,به انسان اضافه نشده است,انسان این نفس را از ازل داشته وبه خودش عارض شده نیست .انجام مباحات مال مسلمین ابتدایی است ولی یک سالک الی العشق این را به خوبی درک کرده است که همان طور که نتیجه ی گناه آتشی می شود که خود مشعل دار آنیم ,اما نتیجه ی مباحات برای انسان معمولی جهنم نیست اما آن سالک می داند که آن مباح هم باعث می شود از خدا دور شود.
اما انسان به رفیق و معشوق خود نمی رسد مگر این که دلش را تنهای تنها برای محبوبش ,خدا پاک کرده باشد و هر عشق نمایی را معشوق وخدای خود نمی داند .این همان قلب سلیمی است که واسطه های فیض الهی آن را برای ما می خواستند.اما آن دلی که دریچه اش رو به شک گشوده شده است در محضر حضرت رب العالمین ساقط می شود.اما راه چیست؟باید بگویم ناچار تنها راه ما زهد است.اما زهد به معنای خشکه مقدس بازی و مقدس مآبی است؟هر که تسبیح در دست دارد زاهد است؟خیر.زهد خبر از چشمک زن هایی در این کره ی خاکی را می دهد.اما می گوید اگر می خواهی آدم باشی به آن ها توجه نکن ,ولش کن.حال کسی که زاهد به معنای واقعی شد قلبی سالم از این دنیا پیدا می کند,این دنیا ما را مریض کرده است و راه در مان این مریضی زهد است.عابد یعنی چه کسی؟ عابد یعنی مرد میدان,انسانی که نسبت به رفیق خود بی معرفت نیست,انسان عابد مجنونی است که هر جایش را بخواهند تیغ بزنند می گوید نزن که اگر بزنی لیلی میمیرد,یعنی همه ی وجودش شده بود لیلی.انسان عابد همه ی وجودش خداست ,هر چه او بگوید می گوید چشم یعنی به جای هوای نفس هوای خدا را در دل دارد.اما چگونه انسان عاشق می شود؟باید بگویم مهم ترین استراتژیک ,جهاد با نفس است.خب بیاییم تعریفی دیگر از هوای نفس را در این اوراق بیاوریم,این که اصلا هوای نفس چیست و چه کاره است؟هوای نفس یعنی موقعی که انسان به چیزی احتیاج ندارد اما بازم میگوید می خوام.شاید بگویید تو میگویی برای مبارزه با آن دیگر مثلا غذا نخوریم؟ازدواج نکنیم؟صحبت نکنیم؟ این کار ها را نکنیم چه کنیم؟فقط برویم در خانه ونمازی بخوانیم وذکری بگوییم؟بعد آیا سیر می شویم؟
اما عزیزان من اسلام هیچ کدام از موارد بالا را برایتان تجویز نکرده است.نه می گوید نخور؟,نه می گوید ازدواج نکن,نه می گوید برو ودر خانه ات فقط نماز بخوان,بلکه می گوید میانه را حفظ کن ,اگر آزادی را می خواهی باید میانه را در این ها حفظ کنی .خدا که نمی خواهد نعوذ بلله انسان را بچزاند اگر می گوید فلان کار را نکن می خواهد تو را آزاد کند او می داند که فلان کار تو را از آدمیت دور می کند,تو را مریض می کند,مگر مریضی خوب است که آن چه رفیق آن را منع کرده خوب باشد.شکوفا شدن استعداد های انسانی در گرومنع های های خداوند پاک است.یکی از استعداد های انسان ویا بهتر بگوییم والا ترین استعداد انسان مشاهده ی محبوب است,مشاهده ی حضرت رب العالمین است.خیلی از انسان ها شکوفا شدن استعداد های انسان را در طی الارض داشتن ویا کار های عجیب وغریب می دانند,این ها هست اما غایت خلقت انسان طی الارض داشتن نیست بلکه به معشوق رسیدن و تا آسمان ها بالا رفتن است.اگر یادتان باشد در بند های پیش گفته شد نفس زیاده خواه است اما آن چه جدید است ومی خواهم بگویم این است که نفس انسان همان جهنم است به قول امام خمینی انسان اساس جهنم است.خب چرا؟در جوابتان می گویم در روایات هست که در روز قیامت جهنم فریاد می زند:«هل من مزید».دیدید جهنم هم حرف ما را می زند گویا او هم زیاده خواه است وبرده می طلبد .اماآن نفس مطمئنه ای که در قرآن آمده است همان تصفیه وتهذیب شده ی نفس اماره است.
یا حق
- ۹۲/۰۷/۱۵