نسبتا یک آیا می دانید که....

بسم رب العلی

سخن را این گونه آغاز کنیم که برای چه بر روی این کره ی خاکی آمده ایم.ما بر روی این کره ی خاکی آمدیم تا در پرواز به مقصد انسانیت اوج گرفته وآنقدر بالا برویم که دیگر سقفی بالاتر از آن سقف نباشدودر حرم الله در جوار رفیق نشسته واز زیبایی ها سخن بگوییم.پس ای عزیز دیگر فرصت از دادن فرصت را نداری یا بهتر بگویم حق از دست دادن فرصت را نداری وباید هر چه زود تر توبه کنی.نکته ای در باره ی توبه بگویم که از اهمیت آن روی گردان نشویم.آن روزی که خدا ساز توبه را نوازاند شیطان بر سر خود کوبید که دیگر حنایش رنگی نداشت.این مهم را در میان دوستانش مطرح کرد آن ها هم برسر خود کوبیدند که وای چه مصیبتی بر ما وارد شد.در این میان شیطانی به اسم خناس گفت:تنها راه ما این است که بشر را به تسویف بیندازیم  یعنی اگر خواست توبه کند اورا وسوسه کرده وبگوییم باشد توبه خوب است اما بگذار پس فردا توبه کن یا هفته ی دیگر, در هر حال این موقع توبه نکن اما بعد مدتی می بینید  که سال ها گذشت وآن پس فردا نیامد.تنها راه پیش رو حالگیری شیطان است مثال می زنم شیطان می گوید بخور ,ولی تو نخور,می گوید برو,ولی تو نرو,حتی می گوید بگو لااله الا الله,ولی تو نگو لااله الاالله,زیرا دعوت او را استجابت کرده ای.

*سیاست به معنای تنظیم روابط انسان ها ,اداره ی زندگی انسان ها.البته این معنای انسانی واسلامی سیاست است وگر نه اگر بخواهیم سیاست را بر مبنای تعاریف احزاب کشورمان یا بهتر بگویم آن سیاست ماکیاولیستی تعریف کنیم باید می گفتیم سیاست به معنای پدر سوختگی است.اما به معنای درست سیاست همان است که گفتیم ,بر این اساس در میان انسان هایی هم چون اهل  بیت را باید والاترین سیاست گزاران وسیاست مداران بخوانیم.حال آن کسی که می گوید دین از سیاست جداست  باید جواب تاریخ را بدهد,جواب پیامبر را بدهد  چرا که ایشان  از سیاست مداران نامی زمان خود بودند.

*ولایت تشریعی یعنی همان حکومت اسلامی عید غدیر به حسب واقع عید حکومت است  پس تا حکومت نباشد ولایت هم نمی تواند باشد,تا دولت اسلامی که از  لوازم حکومت اسلامی است نباشد ولایت درست نمی شود.

*کسی که می خواهد یک مسولیت بزرگی ,بیش تر حکومتی وسیاسی,مثلا استانداری یک شهر را بر عهده بگیرد باید به اندازه ی جمعیت آن شهر ایمان وتقوا داشته باشد.این از شرایطی است که حضرت علی  علیه السلام نقل می کنند.حال اگر کمی شهردار شهر خودکه هیچ,رییس جمهوری خود را بسنجیم در می یابیم که به اندازه ی یک نفر هم ایمان ندارد چه رسد به 70 ملیون جمعیت.چرا که سراسر وجودشان را حب جاه وحب پول گرفته است.

*به چه کسی می گوییم متفکر؟به کسی که ژس نشستنش روی صندلی زیباست؟یا این که تسبیح به دستش می گیرد؟آیا ژس روی متفکر بودن انسان تاثیر دارد؟خیر متفکر کسی است که  زمانه را در چنگ خود دارد والبته در مرحله ی شناخت نمانده وراهکار برای حل مشکلات می آورد..

*توسعه جز لوازم مدرنیته است.یعنی اگر بخواهیم توسعه بدهیم باید راهی هم برای گسترش دادن به مدرنیته بدهیم.کلمه ی توسعه زیباست ولی در باطن خود چنین معنایی را را جای داده است.

*مدرنیته را اول باید نقد کرد بعد نفی کرد.چنان چه از اول سخن از نفی آوردی به تو می گویند منظور تو این است که دیگر سوار ماشین نشده وسوار الاغ شویم ویا امثال ذلک.

*تمدن غرب ظهور امانیزم است.یعنی شما امانیزم را در نظر بگیر,حال اگر می خواهی این امانیزم در جامعه حاصل شود برو سراغ تمدن مضمحل شده ی غرب.

*اما کمی از تورم بگوییم که این روز ها ورد زبان احزاب ما شده است وهمیشه هم در صدد بر طرف کردن آن می باشند.در این جا ما سوالی می پرسیم  .چگونه می شود ذات چیزی را عوض کرد .مشکل ما این است که فکر کرده ایم تورم یک چیز عارض شده بر اقتصاد است که بیاییم آن را کنده وبه دور اندازیم.در صورتی که ذات اقتصاد غربی که بر جهان تسلط یافته است  بر مبنای  نامی به اسم تورم است.اقتصاد سر مایه داری جانش به تورم بسته است .پس بیاییم این خیال خام را از  ذهن ها شسته  ودر صدد پایه ریزی اقتصادی نو بر مبنای اسلام عزیز باشیم.

*اما اگر چند بندی هم در باره ی یارانه ها بگوییم بد نیست.ببینید اساسا یارانه ها از اول بوده  ولی در دست مردم نبوده  بلکه به دست دولت مردان بوده که آنان این پول ها را  صرف مصالح مردم کنند.دولت های 9و10 جرمی که داشتند این بود که پول مردم را به خود مردم دادند.اما ما به دولتیان می گوییم  مردم خودشان بهتر می دانند با پولشان چه کنند پس چه بهتر که یارانه ها را به خود مردم بدهیم,لازم نکرده شما با حذف یارانه ها به مصالح ما که خیر ,جیب احزاب را پر کنید. .

*بعضی آقایان درباره ی جناب مالک سخنانی گفته بودند وبه او اشکال گرفته و انگ ولایت ناپذیری را به او زدند که ما نمی توانیم چنین چیز هایی را از عقل خود عبور دهیم.چرا که حضرت علی (ع)بعد از ,تکرار می کنم,بعد از شهادت مالک فضیلت هایی را به جناب مالک نسبت می دهند و می گویند:مالک برای من مانند من بود برای پیغمبر.حال آیا می توانیم این ننگ بزرگ ولایت ناپذیری را به مالک بچسبانیم.از امام علی که بگذریم امام صادق در باره ی  مالک می فرمایند:مالک مانند سلمان پیامبر بود در زمانه ی خودش بلکه بالاتر.پس چنین چیزی را درباره ی ایشان نمی توانیم بپذیریم.

یا حق.................26/7/92